پدرم از تو می نویسم
از تو که قهرمان بی چون و چرای زندگیم هستی و هربار که نامت را بر زبانم جاری می کنم ، غروری شکوهمند تمام وجودم را لبریز می کند و از داشتنت بر خود می بالم و شکر می کنم خدایم را .
پدرم !
تو را در مقاومت و استواری ، به کدامین کوه های با عظمت جهان همانند کنم ؟
در بزرگی ، با کدامین سرزمین قیاس می شوی ؟
در بخشندگی ، کدام دریا را جایگزینت کنم ؟ ای عزیزترینم !
صدایت ، زمانی که مهربانانه با من سخن می گویی ، زیباترین نغمه ای است که تا کنون شنیده ام .
تو امن ترین و مقاوم ترین تکیه گاهی هستی که هرگاه خودم را در پناهت می بینم هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند صدمه ای به من بزند .
مهربان پدرم !
همیشه تو را مقاوم ، خستگی ناپذیر ، با اراده و محکم دیده ام . اما حال که به موهای یک دست سفید و چروک های جا خوش کرده بر روی صورت مهربانت که در پس هر کدام از آن ها دنیایی از تجربه ، سختی ، فشار و بالا و پایین های روزگار نهفته است می نگرم ، غمی جانکاه بر قلبم سنگینی می کند .
پدر گاهی در خلوت خود آن زمان هایی که به تو می اندیشم ، به این باور می رسم که " فرشته ها نیز می توانند مرد باشند . "
پدرم ، شاه سرزمینم !
با وجود تو تمام ناممکن هایم ممکن ، تمام سختی هایم ، آسان و تمام بن بست های قد علم کرده در برابرم شاهراه می شوند .
پدرم ، مهربانم ، عزیزم ، تاج سرم !
چه بگویت ؟ چگونه توصیفت کنم ؟ که نه من حتی واژه ها هم در بیان توصیف بزرگی تو ناتوانند .
نازنین پدرم !
تمام قد در برابرت می ایستم ، سرم را تا روی زانوانم پایین می آورم و فروتنانه تعظیمت می کنم .
می ستایم یک عمر مهر ، ایثار ، فداکاری و هرآنچه که خوبان دارند و تو یک جا داری .
جوانی ات را دادی تا سرافرازی فرزندانت را ببینی .
عاشقانه بوسه می زنم بر دستانت . دستانی که هر بار با مهر بر سرم می کشی فراموشم می شود تمام ناملایمات زندگی .
امید صباغ نو...برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 177