امید صباغ نو

ساخت وبلاگ

"ما نخل های میثم تماریم"به چهره ی پیر و فرتوت پدر نگاه می کرد ، پدری که سالها آرام جانش بود.پدری که دور تا دور چشمش را چروک هایی از جنس مردانگی احاطه کرده بودند.دست هایی که پرتوان تر از هر چیزی است. "ما کوه را پیش تو جز کاهی ندیدیم" روز پدر برای بعضی ها بهترین روز، و برای بعضی غم انگیز ترین روز است...پدر یگانه قلب تپنده ی زندگی دختران است...پدری که همیشه آغوشش به رویمان باز است و از خطاهایمان چشم پوشی می کند... کلمه ای برای بیان توصیف {پدر} پیدا نخواهم کردو فقط می توانم آن را به مولای متقیان امام علی (ع) نسبت دهم.و بعضی ها از پدر فقط یک قاب عکس و خاطره هایشان را دارندبسته راه نفسم بغض دلم شعله ور است ؛ چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی..زیبا ترین گلهای عالم را نثار پدرم می کنم که "تاج سر من است"ا امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 11:02

ما هر فصلی را به خصوصیت خود می شناسیم مثلا پاییز فصل رنگارنگ و برگ ریزان زمستان فصل سرما و سفیدی زمین و تابستان فصل باربرشدن درختان اما در این میان فصلی زیباتر از همه اینها وجود دارد که گلها و درختان از خواب بیدار می شوند، نوروز فرا می رسد شب می رود امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 19:31

اﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﮔﺮﮒ ﺑﻮﺩﯼﭼﻪ ﻛﺎﺭ میکرﺩﯼ؟ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪﻋﻠﻒ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﺣﻤﻠﻪ ﻧﻜﻨﻨﺪ.ﺍﺯ ﮔﺮﮔﯽ ﻫﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﮔﺮ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﻮﺩﯼﭼﻪ ﻛﺎﺭ میکرﺩﯼ؟ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﺎ ﻣﯽ آﻣﻮﺧﺘﻢ ﻛﻪ ﭼﻪﻃﻮﺭ ﺑﺎ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﻋﻘﺒﺸﺎﻥ امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 19:31

"به نام خدا"بوم نقاشيما در جهاني بي كران زندگي مي كنيم.اين كائنات، خود يك نقاشي بزرگ است از جانب دستان پروردگار. آدمي، كه خود اجزاء متحرك اين بوم گردون است هم ؛ براي دل خود نقشي را در بوم هايي با ابعاد كوچك تَر مي كشد.ابعاد گوناگون من، خريدار را به ف امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 175 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 19:31

" کویر" هنگامی ک صحبت از زیبایی طبیعت می شود ،کم و بیش همه ما یاد جنگل های سرسبز، رودخانه های خروشان ، کوه های سر به فلک کشیده و دریای ابی میفتیم، اما طبیعت جلوه های دیگری هم دارد.سفرخانوادگی آن هم با تور کویر نوردی واقعا خاطره دل انگیزی است ، ساعت ح امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 19:31

به نام پدر پدرم از تو می نویسماز تو که قهرمان بی چون و چرای زندگیم هستی و هربار که نامت را بر زبانم جاری می کنم ، غروری شکوهمند تمام وجودم را لبریز می کند و از داشتنت بر خود می بالم و شکر می کنم خدایم را .پدرم !تو را در مقاومت و استواری ، به کدامین ک امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 19:31

اینقدر نگو
اگه ببخشم کوچیک میشم...

اگه با گـذشت کردن...
کسی کوچیک می شد...

خدا اینقدر بزرگ نبود


برچسب‌ها: بخشیدن بزرگی

تاريخ : سه شنبه یکم آبان ۱۳۹۷ | 15:28 | نویسنده : Farideh mohammadi |

امید صباغ نو...
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 194 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 19:31

اعضای بدن و غرورعقل فریاد زد:« نمی شود، این درست نیست، همه چیز در دنیا بر پایه منطق استوار است؛ اما این یکی... تو حتی دلیلی هم برای انتخابت نداری حتی یک دلیل غیر منطقی‌، انسان باید عاقلانه راه خود را انتخاب کند، نه، این راه عاقبت خوشی ندارد.» غرور سرد تر از همیشه پوزخندی زد و گفت:« تو از چه حرف می زنی؟! معلوم است که نمی شود، واقعا مسخره است که بخواهی مرا بخاطر این چیز ها به خطر بیندازی، نشکستن من حتی از منطق هم مهم تر است، من مهم ترین حسِ درون یک انسان هستم، مرا وارد این قمارِ از پیش باخته نکن.»دست ها زبان باز کردند و گفتند:«این غیره منتظره ترین خبر دنیا بود، ما دربارهٔ این موضوع چیز هایی شنیده بودیم، اما این حماقت محض است، همه می گویند در این راه نه تنها چیزی به دست نمی آوری بلکه خیلی از داشته هایت را از دست میدهی، همه می‌گویند اول می ماند تا وابسته اش شوی و بعد از دستت می‌رود، تو هیچ می دانی که از دست دادن چقدر سخت است؟! می دانی که چه دردی دارد؟!»پا ها هم از قافله عقب نماندند و گفتند:« آری، ما هم خیلی درباره اش شنیده ایم، همه می گفتند دردیست که دیر یا زود همه به آن مبتلا می‌شوند، احتمالا این مبتلا شدن در ذات تمام انسان هاست، اصلا آدم ها برای همین قلب دارند دیگر،درست مثل رفتن، رفتن هم در ذات انسان ها هست، خب انسان برای همین پا دارد دیگر، که برود، درست در همان وقتی که تو با تمامِ و امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 321 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 0:32

کویری که دلش می خواست دریا باشد...کویر تشنگی سر می کشید . خستگی را در بسترش لالایی می خواند.سکوت، فریاد می کرد در گوش رهگذری که خشکیده بود و هیچ مسافری را بدرقه نمی کرد..کویر تنها بود..او دریا را می جست . دلش می خواست با او حرف بزند ،حرف های دلش را بگوید. همان هایی که بر دل خشکیده اش سنگینی می کرد .همان هایی که شب های پر ستاره اش را، تیره تر کرده بود .اما ،تنهایی ،تنها ناراحتی کویر نبود . کویر از خودش ناراحت بود...از کویری اش.. دوست داشت دریا می بود.موج های کوچک و بزرگ را در دامانش می پروراند و آنان را به سمت ساحل خوشبختی راهنمایی می کرد . دلش که می گرفت ،جوش و خروشش بیشتر می شد!!!.. آرام که بود، آرامشش را به همگان هدیه می کرد! با تمام وجود، گرمای خورشید را به جان می خرید،سپس باآب های گرمش پاهای رهگذرانی که از کنارش می گذشتند را نوازش می داد.. ماهی ها بااو جان می گرفتند.. بچه لاک پشت ها پس از به دنیاآمدنشان، بی اختیار به سمت او می رفتند... مرغ های دریایی، بال هایشان را می گشودند و همچون پر ، بر فراز او معلق می ماندند... آری! کویر خسته بود. از خستگی اش، از تنهایی اش، از زندگی اش... کویر خسته بود از اینکه کویر بود! پس لب های خشکیده اش را گشود و با چشمان پر از اشکش که در آن نور طلایی رنگ خورشید ، برق میزد، به آسمان نگاهی انداخت و با خدا حرف زد.. کویر گفت: خدایا، خسته ام. کاش مرا هم در امید صباغ نو...ادامه مطلب
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 242 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 0:32

هيچوقت از روى لبخند،
حالِ كسى را تشخيص ندهيد!
يك لبخندِ ساده،
در عينِ حال ميتواند
دردآور ترين حرف هارا در خودش جا بدهد!
شما نمى دانيد
بعضى از ما آدم ها چه مى كشيم
تا تمامِ بغض هايمان را
در همان لبخند خلاصه كنيم،
گاهى لبخند ها
نشانه ى شادى نيستند
بلكه حكمِ اشك هايى را دارند
كه بى صدا مى ريزند...
#سروش_كلهر
برچسب‌ها: لبخند , حکم , لبخندساده , درد اورترین

امید صباغ نو...
ما را در سایت امید صباغ نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridehhmohammadi بازدید : 281 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 0:32